هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

فرشته‌ها باهم فرقي ندارند
چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۱ ساعت 12:7 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )


وقتي در گفت‌وگو با هنرمندان از آنها پرسيده مي‌شود بهترين اثرشان چيست يا اين كه كدام اثرشان را بيشتر دوست دارند، اغلب آنها پاسخ مشتركي دارند. آنها مي‌گويند آثارشان مانند فرزندانشان است و نمي‌توانند بين آنها يكي را انتخاب كنند. اين جمله نشان مي‌دهد ​بايد براي والدين، همه فرزندان​شان يكسان محسوب شوند و امكان ندارد پدر يا مادري بتواند بين فرزندانش تفاوت قائل شود، اما آيا در همه خانواده‌ها و براي همه والدين اين مساله صادق است؟ آيا ممكن است برخي ​ خانواده‌ها به شكل ناخودآگاه بين فرزندان​شان تفاوت قائل شوند؟ آيا پدر يا مادري اجازه دارد به اختيار خود فرزندي را بيشتر مورد توجه قرار دهد؟ آيا تفاوت قائل شدن از نگاه كارشناسان حوزه خانواده طبيعي يا مورد تاييد است؟

متاسفانه تجربه نشان داده است كه در برخي​خانواده‌ها تفاوت گذاشتن بين فرزندان اتفاق مي‌افتد. شايد والدين همه فرزندان​شان را به يك اندازه دوست داشته باشند، اما ممكن است در كلام، رفتار و عمل به گونه‌اي برخورد كنند كه تلقي فرزندان از عملكرد آنها، فرق گذاشتن بين آنها محسوب شود.

اين در حالي است كه رفتاري يكسان نداشتن نسبت به فرزندان مي‌تواند آثار بسيار سوئي داشته و آينده آنها را به شكلي منفي تحت‌الشعاع قرار دهد. والديني كه بين فرزندان خود تفاوت قائل مي‌شوند در واقع خودشان را زير سوال مي‌برند چرا كه فرزندان​شان محصول رفتار و تربيت آنها هستند و اگر مشكلي در فرزندشان مي‌بينند بايد در ابتدا در رفتار خودشان تجديدنظر كنند.

هيچ پدر يا مادر بدون نقصي وجود ندارد و به همين نسبت فرزندان آنها نيز مجموعه‌اي از رفتار و شخصيت خوب و بد را دارا هستند.

اگر يكي از فرزندان برخلاف بقيه رويه ناسازگاري را در پيش مي‌گيرد، تفاوت قائل شدن، بدترين تنبيهي است كه والدين مي‌توانند در پيش بگيرند خصوصا كه هرگز نمي‌تواند وسيله‌اي باشد تا فرزندشان به اشتباه خود پي ببرد. تفاوت قائل شدن در واقع سبب مي‌شود بيشتر از رفتار فرزند، رفتار والدين مورد انتقاد باشد.

تفاوت‌ها را وسيله قرار ندهيد

متاسفانه برخي​ والدين از تفاوت‌هاي فرزندان به شكل نابجا و نادرستي سوءاستفاده مي‌كنند مثلا اگر يكي از فرزندان نمرات بهتري مي‌گيرد و دانش‌آموز ممتازي محسوب مي‌شود، از اين مساله براي تخريب بقيه
فرزندان​شان استفاده مي‌كنند. براي فرزندي كه شاگرد بهتري در مدرسه محسوب مي‌شود، امتيازاتي را در نظر مي‌گيرند و به شكل مشخص و آشكاري آن امتيازات را در اختيار او قرار مي‌دهند تا مثلا فرزندان ديگر تحت تاثير قرار گيرند، در حالي كه اين مساله نمي‌تواند دليلي براي تفاوت قائل شدن ميان فرزندان باشد و استفاده از اين روش نه‌تنها بقيه فرزندان را براي بيشتر درس خواندن ترغيب نمي‌كند بلكه آثار منفي و غيرقابل جبراني نيز بر آنها مي‌گذارد.

اگر يكي از فرزندان سجاياي اخلاقي بيشتري دارد، مسلما قابل توجه است، اما اين مساله نبايد دليلي براي تفاوت قائل شدن بين فرزندان باشد خصوصا كه توجه بيشتر به يكي از فرزندان نه‌تنها نمي‌تواند تاثير مثبتي داشته باشد بلكه رفتارهاي منفي را در فرزند ديگر تقويت مي‌كند.

بر اين اساس كارشناسان حوزه تربيتي و خانواده توصيه مي‌كنند كه والدين بايد هر كدام از فرزندان را با همه خوبي‌ها و بدي‌هايشان بپذيرند و فراموش نكنند كه رفتارهاي مثبت و نگاه يكسان آنها به فرزندانشان مي‌تواند باعث بهبود رفتارهاي منفي آنها شود و تفاوت قايل شدن، سرزنش كردن و ابزار قرار دادن رفتارها در امتياز دادن به آنها هيچ نكته تربيتي مثبتي را در برنخواهد داشت.

تفاوت​گذاشتن به صورت ناخودآگاه

در برخي موارد والدين به شكل ناخودآگاه و ناخواسته بين فرزندان تبعيض قائل مي‌شوند. در واقع اين نوع تفاوت قائل شدن بين فرزندان به شكلي ناخواسته اتفاق مي‌افتد در حالي كه پدر يا مادر همه فرزندانشان را به يك ميزان دوست دارند، اما در رفتار به گونه‌اي عمل مي‌كنند كه عمل آنها مي‌تواند تداعي‌كننده تبعض باشد.

در اين موارد ممكن است وابستگي يكي از فرزندان نسبت به والدين بيشتر باشد و همين وابستگي سبب شود تا والدين نسبت به آن فرزند رفتار محبت‌آميزتري داشته باشند و همين مساله فرزند يا فرزندان ديگر را دلخور و ناراحت كند.

در اين‌گونه موارد اطرافيان و نزديكان پدر و مادر كه مي‌توانند متوجه موضوع شوند، بهتر است آنها را نسبت به رفتارشان آگاه كنند تا والدين با تجديدنظر در رفتارشان موجب آزار فرزندانشان نشوند. تبعيض والدين ميان فرزندان، مقايسه فرزندان با يكديگر و با دوستان و آشنايان، تحقير و سرزنش در حضور جمع و دوستان، به احساس ناامنى، پايين آمدن خودباورى، ايجاد حس حسادت ميان فرزندان، نگرانى، ترس و گريز از خانواده در فرزند منجر مي‌شود. اين عوامل از نگاه جامعه شناسان، سبب گرايش فرزندان به ناسازگارى با محيط اجتماعى و خانواده و در نهايت، گرايش به رفتارهاي نامناسب مي‌شود.

بر اين اساس، وجود تبعيض و بى‌عدالتى ميان فرزندان، بذر كينه و دشمنى را در دل آنان مى‌كارد و به آنها روحيه‌اى ناسازگار مى‌دهد و درنتيجه، زمينه بزهكارى در آنان فراهم مى‌شود.

پسر يا دختر؛ مساله اين نيست؟

يكي از بدترين تفاوت‌هايي كه مي‌تواند از سوي والدين نسبت به فرزندان​شان اعمال شود، تفاوت‌هاي جنسيتي محسوب مي‌شود. متاسفانه برخي از خانواده‌ها به خاطر نداشتن آگاهي برعكس توصيه‌هاي دين اسلام و همه كارشناسان امور خانواده، بين فرزندان پسر و دخترشان تفاوت قائل مي‌شوند. در اين گروه از خانواده‌ها، پسرها داراي ارزش بيشتر هستند و حتي از فرزندان دخترشان توقع دارند، نسبت به برادر يا برادرانشان حرف​شنوي داشته و تابع نظرات آنها باشند. تفاوت قائل شدن از اين منظر بسيار نادرست و مورد انتقاد است چراكه فرزندان در جنسيت خود هيچ نقشي ندارند و نگاه تبعيض‌آميز نسبت به فرزند دختر نه‌تنها از لحاظ تربيتي و روان‌شناسي تاثيرات منفي و غيرقابل جبراني در دختران ايجاد مي‌كند بلكه از لحاظ آموزه‌هاي ديني والديني كه چنين نگاهي دارند، گناهكار محسوب مي‌شوند. شايد تا چند دهه پيش كه جوامع بر محور كارهاي كشاورزي و كارگري مي‌چرخيد و نقش دختران محدود در كارهاي منزل بود، مي‌شد ارجحيت داشتن فرزند پسر را توجيه كرد، اما در زندگي‌هاي امروز كه موفقيت و توانايي‌ها در جنسيت تعريف نمي‌شود، تفاوتي در فرزندان دختر يا پسر وجود ندارد و خانواده‌هايي كه هنوز چنين نگاهي دارند، بايد در نگاه خود تجديدنظر كنند.

متاسفانه چنين نگاهي مي‌تواند به همان اندازه كه در دختران خانواده ضعف در اعتماد به نفس ايجاد كند، مي‌تواند با بخشيدن اعتماد به نفس كاذب در فرزندان پسر، راه‌هاي رسيدن به موفقيت را براي آنها سد كند. فرزند خوب و مفيد براي جامعه، فرزند بهتري محسوب مي‌شود و جنسيت نمي‌تواند موفقيت فرزندان را تعيين كند. البته عكس اين موضوع نيز ديده شده و در برخي از خانواده‌ها سعي مي‌شود به فرزند دختر توجه بيشتري شود و اين مساله نيز به همان اندازه مخرب و ناپسند است. كودكان بايد معناى ارزشمندى و دوست داشتن را بفهمند و اين وظيفه والدين است كه به فرزندانشان ياد بدهند كه يكديگر را دوست داشته باشند و به هم احترام بگذارند.

والدين بايد بگذارند فرزندان دختر و پسر خانواده كه در حال مشاجره هستند، اجازه پيدا كنند كه خود مشكلاتشان را حل كرده و والدين با مداخلات خود به اين مشاجرات دامن نزنند. آنها براى حل مشاجرات بين خواهر و برادرها بايد نقش يك مشاور و راهنما را بازى كنند و بايد هميشه به رابطه ارزشمند خواهر و برادرى تاكيد كنند. آنها فارغ از جنسيت فرزندان بايد از فرزند كوچك‌تر بخواهند كه به خواهر يا برادر بزرگ‌ترش احترام بگذارد و به فرزند بزرگ‌تر نيز ياد بدهند كه چگونه مراقب خواهر يا برادر كوچك خود باشد.

اولياي مدرسه بخوانند

محيط مدرسه در شكل‌دهى شخصيت دانش‌آموزان نقش بسزايى دارد و بخشى از آينده دانش‌آموز، در مدرسه رقم مى‌خورد. معلمان خوب و شايسته نقش بسيار مهمي در شكل‌گيري شخصيت دانش‌آموزان دارند. بسياري از افراد موفق ريشه موفقيت‌هاي خــود را در داشتن معلمان خوب مي​دانند.

از طرفي به اعتقاد كارشناسان، مي‌توان شكل‌گيري برخي ناهنجارى‌هاى رفتارى را نيز در مدرسه ريشه‌يابي كرد.

تبعيض و بى‌عدالتى اولياي مدرسه ميان دانش‌آموزان و تحقير آنها، از عواملى است كه حتي مي‌تواند دانش‌آموزان را از آموزش و مدرسه گريزان كند و در بروز برخي ناهنجاري‌ها ميان آنها نقش داشته باشد.

بر اين اساس توصيه مي‌شود اولياي مدرسه نيز به اين مساله توجه كنند و هرگز بين دانش‌آموزان تبعيض قائل نشوند، بلكه از روش‌هاي تشويقي براي رشد و پرورش آنها استفاده كنند.

در واقع مدرسه و معلم خوب، دانش‌آموزان را مثبت بار مي​آورد و مدرسه بد، شخصيتى منفي را در آنها شكل مي‌دهد.

روش‌هاي تربيتي يكسان

گاهي پدر سختگير است و مادر آسان‌گير، گاهي پدر زيادي مهربان است و مادر بداخلاق و عصبي. روش تربيتي پدر قهري است، اما مادر با خوشرويي از خطاهاي فرزندان مي‌گذرد. هرچند كه اين روش‌هاي تربيتي ريشه در شخصيت والدين دارد، اما استفاده از روش‌هاي متفاوت و مختلف تربيتي سبب سردرگمي فرزندان مي‌شود و بر همين اساس كارشناسان معتقدند كه والدين بايد از روشي مشخص و شبيه به هم براي تربيت فرزندان بهره ببرند. سختگيري زياد يا محبت بي‌اندازه براي تربيت فرزندان بي‌ثمر و حتي مضر است، بنابراين با اتخاذ رفتار و سبكي مشترك ميان والدين، تربيت فرزندان نيز سمت و سوي مشخص و تعريف شده‌اي به خود مي‌گيرد.

اختلاف ميان والدين در انتخاب شيوه يكسان تربيتي سبب مي‌شود فرزندان دچار سرگرداني شده و شيوه سومي را كه براساس تعريف خودشان به دست آمده انتخاب كنند و مسلما نمي‌تواند درست و مورد تائيد باشد.

چرا تفاوت قائل شويم؟

حتي دو قلو‌ها هم از لحاظ شخصيتي با هم متفاوت هستند بنابراين هيچ كس نمي‌تواند انتظار داشته باشد كه فرزندانش رفتار و منش يکساني داشته باشند، بلكه هر فرزندي شخصيت مخصوص به خودش را دارد. بر همين اساس ممكن است يكي از فرزندان آرام‌تر، مطيع‌تر و بيشتر به حرف‌هاي پدر و مادرش توجه كند و فرزند ديگر كاملا برعكس شلوغ، پرسر و صدا يا حتي لجباز باشد. شايد بر همين اساس نوع رفتار والدين با اين دو فرزند متفاوت باشد كه كاملا طبيعي است. مثلا براي فرزندي كه لجباز است مسلما بايد دقت بيشتري در رفتار به خرج دهند در حالي كه براي فرزند مطيع حتي نيازي نباشد، همه چيز توضيح داده شود، اما همه اين تفاوت‌ها دليل نمي‌شود كه والدين در ميزان علاقه و توجه‌اي كه به آنها نشان مي‌دهند، تفاوت قائل شوند. والدين بايد به همه فرزندانشان به شكلي مناسب، شفاف و يكسان توجه، علاقه و دقت داشته باشند تا احساس فرق گذاشتن به هيچ كدام از آنها دست ندهد. خوبي‌ها و بدي‌هاي آنها مي‌تواند مورد بررسي و تحليل والدين قرار گيرد، اما نبايد مورد سرزنش يا تحقير قرار گيرد.

دختر بابا، پسر مامان!

در فرهنگ عاميانه گفته مي‌شود دخترها «بابايي» هستند و پسرها «ماماني»، به اين معنا كه دخترها بيشتر مورد توجه پدرشان هستند و پسرها نيز با مادرها ارتباط بهتري دارند. شايد از منظر روان‌شناسي و در برخي موارد اين مساله صادق باشد، اما اين كه همين موضوع پايه روابط خانواده را شكل دهد و بر همين اساس قرار باشد رابطه دخترها با مادران و پسرها با پدرها خوب نباشد، يك اشتباه محسوب مي‌شود.

هيچ نسخه‌اي نمي‌توان براي روابط فرزندان و والدين از پيش پيچيد، تنها نسخه قابل توجه در روابط خانوادگي كه مورد تائيد همه كارشناسان است، مي‌گويد روابط بايد بر اساس احترام و مهرباني شكل بگيرد و هيچ تفاوت و استثنايي بين اين روابط توجيه‌پذير نيست. اگر در خانواده‌اي دختر يا پسري نمي‌تواند با مادر يا پدرش ارتباط درستي برقرار كند، جايي از رابطه دچار مشكل است و هيچ قانوني وجود ندارد كه تعيين كند روابط پدرها و دخترها و از آن سو، مادرها و پسرها بايد خوب باشد يا اين كه برعكس اين موضوع درست است.

براي داشتن روابط خوب خانوادگي، سعي كنيد نسبت به اين پيش‌فرض‌ها كاملا بي‌تفاوت باشيد و از همان ابتداي كودكي روابط درست و مثبتي را پايه‌گذاري كنيد.

اختلاف ميان فرزندان

يكي از آثار سوء تفاوت قائل شدن بين فرزندان، ايجاد اختلاف بين آنهاست. روابط خانوادگي خوب و مثبت به روابطي گفته مي‌شود كه در آن بين اعضاي خانواده صداقت، محبت و عشق وجود داشته باشد و اگر در خانواده‌اي اختلاف بين اعضاي آن باشد يعني اصول روابط در آن خانواده براساس معيارهاي اشتباهي بنا شده است.

بر اين اساس وقتي پدر يا مادري بين فرزندان تفاوت قائل مي‌شود در واقع سبب مي‌شود بين آنها اختلاف ايجاد شود. فرزندي كه محبوب پدر يا مادر است، مورد غضب بقيه قرار مي‌گيرد و همين مساله مي‌تواند آتش اختلاف بين روابط فرزندان را روشن كند.

در واقع والدين با اين برخورد اشتباه براحتي كانون خانواده را دچار آسيب مي‌كنند و ممكن است اين اشتباه قابل جبران نباشد و روابط فرزندان تا بزرگسالي سرد و منفي باقي بماند.

اما وقتي كه والدين رابطه‌اي يكسان با فرزندان دارند همين مساله سبب مي‌شود اگر اختلافي هم بين آنها باشد، به مرور رفع شود و آنها روابط خوب و محبت‌آميز پدر و مادر را در روابط خودشان الگو قرار دهند.

مفهوم شيرين عدالت

براي تفهيم اثرات منفي تبعيض به والديني كه بين فرزندانشان تفاوت قائل مي‌شوند، بايد مثال‌ها و موقعيت‌هاي مشابه را به تصوير كشاند. اين پدر يا مادرها وقتي در محل كارشان با رفتار مشابه از سوي مافوق خود قرار مي‌گيرند، بشدت اعتراض مي‌كنند.

هيچ كدام از اين والدين حاضر نيستند محل كاري را كه بين آنها و ساير همكاران تبعيض قائل مي‌شوند تحمل كنند، اما در موقعيت مشابه در منزلشان ممكن است همين رفتار را با فرزندان خود داشته باشند.

اين در حالي است كه وظيفه والدين آشنا كردن فرزندان با مفهوم عدالت از همان دوران كودكي است. عدالت، ارزشى است كه در اوايل زندگى از تعامل با والدين، معلمان و ديگر افرادى كه سرمشق هستند كسب
مى​شود. روان‌شناسان معتقدند رفتار والدين در برخورد با فرزندانشان اعتقاد به عدالت را در آنها شكل مى دهد. همچنين ياد دادن مقررات جامعه و مقررات عادلانه اجتماعى نيز در شكل‌گيرى عدالت در آنها موثر است.

فرزندان معمولا بر سر دارايى‌ها و استفاده از آنها دچار اختلاف مي‌شوند. بهترين اتاق نصيب چه​كسى شود، بهترين غذا را چه كسى بخورد و ‎ كدام اسباب‌بازي متعلق به چه كسي باشد از موضوعاتي است كه سبب اختلاف ميان آنها مي‌شود. آنها همچنين بر سر وظايفى كه دارند نزاع مى‌كنند. اين والدين هستند كه مى‌توانند عدالت را ميان آنها برقرار كرده و رفتار عادلانه را به كودكانشان بياموزند.

تبعيض بكاريد، حسادت درو مي​كنيد

والدين بايد به فرزند خود كمك كنند تا نقاط قوت خود را بشناسد. همچنين به او كمك كنند تا بدون مقايسه خود با ديگران توانايي‌هاي خود را به كار گيرد.

به اعتقاد روان‌شناسان حوزه كودك، تبعيض قائل شدن بين فرزندان سبب بروز حس حقارت در يكي و حس خودبزرگ‌بيني در ديگري مي‌شود كه همين موضوع مي‌تواند سبب بروز حسادت شود.

حسادت نوعي ناراحتي از شخصي است كه داراي امتيازات و موفقيت‌هاي بيشتري نسبت به طرف مقابل خود است و اين احساس مي‌تواند در بين فرزندان يك خانواده به طور معمول ديده شود، به عبارتي ديگر زماني كه حضور فرزندي ديگر در خانواده سبب كم شدن توجه به فرزند بزرگ‌تر يا كوچك‌تر شود و فرزندان به مقايسه يكديگر بپردازند، اين احساس حسادت مي‌تواند بروز كند. اگر والدين در تفاوت گذاشتن ميان فرزندان نقش داشته باشند، حس حسادت مسلما با شدت بيشتري در آنها بروز مي‌كند.

‌هر گونه شرايطي كه اين احساس را در كودكي ايجاد كند كه نسبت به توانايي‌هاي خود دچار خودكم‌بيني شود و ديگران را داراي توانايي‌هاي بالاتر از خود بداند، مي‌تواند عاملي براي بروز احساس حسادت در كودكان و در كنار آن رفتارهاي پرخاشگرانه، لجبازي و سرپيچي از والدين​باشد.

بر اين اساس توصيه مي‌شود والدين براي جلوگيري از چنين احساسي در كودك، مراقب رفتار خود باشند، به گونه‌اي ‌كه به تصديق حس فرزندان نسبت به هم پرداخته و به جاي تحقير كردن آنها، سعي كنند آنها را حمايت و تقويت كنند، چراكه برخورد تحقيرآميز با يكي از فرزندان، مي‌تواند زمينه حسادت را در او ايجاد كند. چنين برخوردهايي احساس تنفر و حسادت را در فرزندان بخصوص فرزندان كوچك‌تر تقويت مي‌كند.

http://omidl.persiangig.com/copy-right.gifمنبع:جام جم




:: موضوعات مرتبط: سبک زندگی، كودك
:: برچسب‌ها: فرشته‌ها باهم فرقي ندارند